نقد و بررسی تخصصیکتاب یادت باشد اثر محمد رسول ملاحسنی انتشارات شهید کاظمی
برایش صبحانه آماده کردم؛ برگشت رو به من گفت: آخرین صبحانه را با من نمیخوری؟ خیلی دلم گرفت، گفتم: چرااینطوری میگی؟ مگه اولین باره میری ماموریت؟ موقع رفتن به من گفت: فرزانه سوریه که میرم بهت زنگ بزنم، بقیه هم هستن، چهطوری بگم دوستت دارم؟ بقیه که میشنون من از خجالت آب میشم بگم دوستت دارم. به حمید گفتم: پشت گوشی بگو یادت باشه! من منظورت رو میفهمم قرار گذاشتیم به جای دوستت دارم پشت گوشی بگوید یادت باشه! خوشش آمده بود، پلهها را میرفت پایین بلند بلند میگفت: فرزانه یادت باشه; من هم لبخند میزدم میگفتم: یادم هست!
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.