تمام زمانهای از دست رفته!
رمان «در جستوجوی زمان از دست رفته» در هفت جلد منتشر شده است. عنوان و زمان چاپ هر جلد عبارت است از:
1. طرف خانه سوان، ۱۲۹۲ (۱۹۱۳میلادی)
2. در سایه دوشیزگان شکوفا، ۱۲۹۸ (۱۹۱۹میلادی)
3. طرف گرمانت، ۱۲۹۹-۱۳۰۰ (۱۹۲۰-۱۹۲۱میلادی)
4. سدوم و عموره، ۱۳۰۰-۱۳۰۱ (۱۹۲۱-۱۹۲۲میلادی)
5. اسیر، ۱۳۰۴ (پس از فوت ۱۹۲۵میلادی)
6. آلبرتین گمشده (گریخته)، ۱۳۰۶ (پس از فوت ۱۹۲۷میلادی)
7. زمان بازیافته، ۱۳۰۶ (پس از فوت ۱۹۲۷میلادی)
ثبات خاطره
رمان در هنگام انتشارش از سوی بسیاری از ناشران رد شده بود. «آندره ژید» یکی از افرادی بود که جلد اول رمان را خوانده و آن را رد کرده بود. او بعد از انتشار کتاب، دوباره آن را میخواند و در نامهای نظرش را به مارسل پروست این گونه اعلام میکند: «چندین و چند روز است که نتوانستهام کتابت را زمین بگذارم…». بعد از این ماجرا، ژید پیشنهاد انتشار کتاب را به پروست داد که وی آن را نپذیرفت. «ناباکوف» بخش اول این کتاب را از بهترین آثار قرن بیستم میدانست و «سامرست موام» اثر پروست را بهترین اثر نوشتهشده تا زمان خود قلمداد میکرد. این اثر در تاریخ ادبیات به قدری مهم است که به قول مترجم کتاب: «میتوان دوستداران ادبیات را به دو دسته تقسیم کرد: کسانی که در جستوجوی زمان از دست رفته را خواندهاند و کسانی که قرار است این کتاب را بخوانند.»
حرفه: نویسندگی
پروست به لحاظ اندیشه، تحتتاثیر اندیشههای «برگسون» بود. از نظر سبک ادبی و هنری نیز بهنوعی میراثدار نسل پیش از خود محسوب میشد. از فلوبر و بالزاک گرفته تا داستایوفسکی و استاندال. او در سال 1908 نوشتن اثر مشهورش «در جستوجوی زمان از دست رفته» را آغاز کرد. پروست، برای نوشتن بهتر و دور از هر گونه سروصدا، تمام دیوارهای اتاق خوابش را با لایهای از پنبه پوشاند تا هیچ سروصدایی به داخل اتاق راه پیدا نکند. او در سال 1909 تمام رفتوآمدها و دیدارهایش را کنار گذاشت و به صورت تماموقت مشغول نوشتن شد. جلد اول رمان در جستوجوی زمان از دست رفته نیز در این شرایط به پایان رسید. پروست ابتدا جلد اول کتاب را با هزینهی شخصی به چاپ رساند. سومین جلد از رمان یعنی «در سایه دوشیزگان شکوفا» در 1919 به چاپ رسید. این رمان در همان سال برندهی جایزهی «گنکور» شد و این موضوع به شهرت وی انجامید. این رمان در دو بخش تنظیم شده است که بهنوعی به شرح زندگی مردم پاریس از خلال یادآوری راوی اثر می پردازد.
شکوفایی، بیماری و مرگ!
پروست در 1895 لیسانس ادبیات خود را دریافت کرد. بعد از آن بهعنوان دستیار کتابدار در کتابخانهی مازارن استخدام شد. او در این مدت با نشریات ادبی همکاری میکرد و از طرفی نگارش رمان «ژان سنتوی» را آغاز کرده بود. پروست بسیار شیفتهی «جان راسکین» بود. راسکین یک منتقد هنری بریتانیایی بود که در نظریاتش به ارتباط هرچهبیشتر بین طبیعت و هنر و جامعه تاکید میکرد. او اولین استاد هنرهای زیبای دانشگاه آکسفورد محسوب میشد و در زمینهی نقد هنر، کتابهای مهمی نگاشته بود. پروست به ترجمهی کتابهای راسکین نیز میپرداخت و قبل از شروع رمان در جستوجوی زمان از دست رفته، ترجمهی کتاب «کنجدها و سوسنها» را به اتمام رسانده بود. پروست به لحاظ جسمانی همیشه درگیر ضعف بود. او ابتدا در 1880 به بیماری آسم مبتلا شد و حدود دوازده سال بعد، به علت اوجگیری بیماری برونشیت در بدنش، جان خود را از دست داد. پیکر او در گورستان معروف «پرلاشز» به خاک سپرده شده است.
نظر منتقدان
منتقدی در مورد خواندن این کتاب اینگونه مینویسد: «در جستوجوی زمان از دست رفته» با همهی قدرتش، گناهی غیرمحسوس را به تمام علاقهمندان ادبیات و نویسندگانی که این رمان را نخواندهاند، تحمیل کرده است. شاید هر نویسندهای بهآسانی بتواند بگوید که فلانکتاب بهماننویسندهی مشهور را نخوانده است؛ اما اعتراف به نخواندنِ این کتاب بسیار دشوار است. خواندن رمان جاودانهی مارسل پروست، سخت است. این واقعیتی است که نمیتوان انکارش کرد. خیلیها هم سعی کردهاند با کشف علت دشواری این رمان، راهی برای راحت خواندنش بیابند. مارسل کلمنت که در دانشگاه نیویورک تدریس میکند، در درسی با عنوان چگونه میتوان پروست را خواند، میگوید بسیاری از خوانندگان هرگز از صفحهی ۵۰ این رمان جلو نمیروند؛ شاید چون خودشان را متقاعد میکنند که پروست را خواندهاند. اما اگر آخر این رمان را نخوانید، نمیتوانید اولش را بفهمید. بهترین روش برای خواندن این رمان هفتجلدی این است که سریع بخوانید، برای درک کامل طرح داستان بیش از حد تلاش نکنید، چون تا وقتی به آخر کتاب نرسیدهاید، چیز کمی از طرح داستان نصیبتان میشود و وقتی به طرح میرسید، متوجه میشوید چقدر چیزهای مهمتر از طرح داستانی خواندهاید.»
ترجمه به مثابه خلق دوباره
«مهدی سحابی» رمان «در جستوجوی زمان از دست رفته» را ترجمه کرده است. او تحصیلکردهی رشتهی نقاشی و سینماست و مدتی نیز روزنامهنگاری کرده است. سحابی مسلط به زبانهای ایتالیایی و فرانسوی است. مهمترین ترجمه از او، ترجمهی رمان مفصل «مارسل پروست» است. از نظر حجم آثار و کیفیت ترجمه، سحابی را باید یکی از بهترین مترجمهای ایران دانست. او دو اثر مهم فلوبر یعنی «مادام بوورای» و «تربیت احساسات» را ترجمه کرده است. سحابی در ترجمهی این آثار سعی کرده غنای نثر فلوبر را در ترجمهی دوباره زنده کند و از این نظر توانسته ترجمهای روان و خوشخوان را به خواننده ارائه کند. «استاندال»، «دیکنز»، «بالزاک» و «فوئنتس» از مهمترین نویسندگانی هستند که سحابی برخی از آثارشان را به فارسی ترجمه کرده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.